
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۸۸۴
۱
ز من برشکستی به یکبارگی
در وصل بستی به یکبارگی
۲
درافتاده بودی به دامم، چه سود؟
که از دام جستی به یکبارگی
۳
بیا کز جدایی بر انداختم
همه ملک هستی به یکبارگی
۴
مگر در دلت مهربانی نماند!
که پیمان شکستی به یکبارگی
۵
برفتی و با بدسگالان من
به عشرت نشستی به یکبارگی
۶
چه می خورده ای، خسروا، که دگر؟
ز اندوه رستی به یکبارگی
نظرات