
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۹۰۳
۱
ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آیی؟
وی سرو خرامان، به چمن باز کی آیی؟
۲
جانی تو که از دوری روی تو بمردم
تا زنده شوم باز، به من باز کی آیی؟
۳
شد جان هوایی به عنان گیری تو، لیک
زان باد تو، ای ترک به من، باز کی آیی؟
۴
ما را وطن تنگ و تو خو کرده به صحرا
در ظلمت زندان وطن باز کی آیی؟
۵
سرمایه خسرو به جهان جز سختی نیست
عمری که تو رفتی به سخن، باز کی آیی؟
نظرات