امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۹۶۹

۱

صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بایستی

چه سود از بوی گل ما را، نسیم یار بایستی

۲

رخش در جلوه نازست و من از گریه نابینا

دریغا، دیده های بخت من بیدار بایستی

۳

شبانگاهم که چون بی رحمتان می کشت هجرانش

شفاعت خواه من آن لعل شکربار بایستی

۴

چه سودم، زانکه در کشتن رسد خلقی به نظاره

نگاهی سوی من، زان نرگس بیمار بایستی

۵

شراب عشق خوردم، نیست کس کارد به سامانم

دلم گر مست شد، باری خرد هشیار بایستی

۶

در آن ساعت که سرو تو من اندر بوستان دیدم

اگر در چشم من گل نیست باری خار بایستی

۷

ز خوبی هر چه باید نازنینان را همه داری

ولیکن از وفا خالی بر آن رخسار بایستی

۸

سگان در کوی او شبگرد و خسرو را درو ره نی

طفیل آن سگان، باری مرا هم بار بایستی

تصاویر و صوت

نظرات