
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۳۰۷
۱
ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است
مقراض توبه تو چو لای شهادت است
۲
هستی تو آن نظام که نون خطاب تو
محراب راست کرده برای عبادت است
۳
دید آنکه طلعت تو و بیداریش نبود
هست آن سگی که خفتن صبحش به عادت است
۴
تو شمع صبح، شعله شوقی که از تو خاست
زان هر یکی شراره چراغ هدایت است
۵
علامه ای که معرفت انبیاش هست
او را به پیش تو محل استفادت است
۶
در عهد تو قیام جهان از وجود تست
مانند صورتی که قیامش به مادت است
۷
هر یک مرید تو چو هلالی ست از رکوع
هر شب هلال وار ازان در زیادت است
۸
بتوان مرید گفت مرید ترا که اوست
آن مردمی که فتنه عین سعادت است
۹
امید کز تو واصل گردد چو خرد و پیر
خسرو که بی وصال چو حرف ارادت است
نظرات