
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۴۰۶
۱
ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج
سر کج مکن که کج بودش جایگاه کج
۲
سیلی باد بین که چسان افگند به خاک
غنچه که می نهد دو سه روزی کلاه کج
۳
از چشم راست بین همه را، کز کژی بود
کردن به مردمان ز تکبر نگاه کج
۴
در نیک کوش کت بد و نیک ار به طینت است
کز خاک راست است بر آید گیاه کج
۵
گمراهیت به بادیه های کج افگند
تو راه راست گیر و رو، ار هست راه کج
۶
دنیا به عهد تو نشود بر مراد تو
کز زور دست تشنه نشد راه چاه کج
۷
خسرو حساب خویش ترا داد راست پند
تو خواه راست دان سخنش را و خواه کج
نظرات