
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۴۶۳
۱
دلت هر لحظه میگردد کجا روی وفا روید؟
غلط خود میکنم، در سنگ غلتان کی گیا روید؟
۲
ز بس دلها که در کویت فرو شد، هر زمان آنجا
همه باران خود بارد، همه مردم گیا روید
۳
دلت سنگ است و من از تو زبان گندمین خواهم
چگونه خوشه گندم ز روی آسیا روید
۴
بناگوش بنفشه سرکش است از نالش سبزه
که تا آن سبزه در زیر بناگوشش چرا روید؟
۵
بسی دیدم که گلهای معین روید از بستان
ندیدم بوستانی کاندران مشک ختا روید
۶
خطی باشد به خون ز اقرار دل از بندگی او
هر آن سبزه که بر خاک درت از خون ما روید
۷
بود از غصه های دل بهم پیوسته تو بر تو
گلی کز آب چشم ما به کویت جابه جا روید
۸
دل خسرو که از باد حوادث دانه غم شد
نمیداند که در کشت وفاداری کجا روید؟
نظرات