
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۴۷
۱
زهی بریخته بر لاله مشک سارا را
شکسته رونق خورشید گوهر آرا را
۲
اگر ز روی تو شمع هدایتی نبود
ز تیرگی که برون آورد نصارا را؟
۳
به صیت حسن گرفت آن بت سمرقندی
چو کشور دل ما خطه بخارا را
۴
به روز کشتن ازان غمزه مهلتی جستم
ولی ندید ز قاتل کسی مدارا را
۵
بیار ساقی ازان آب آتشین که فلک
به باد داد چو جمشید خاک دارا را
۶
ز شوق آن لب شیرین و ماتم فرهاد
ز دیده می رود اینک شکر شکرخا را
۷
دو بوسه از لب خود خسروا، خدا را خواه
بود که بشنود آن سنگدل خدارا را
نظرات