امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۴۹۲

۱

ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان دید

در حیرت آنم که ترا چون بتوان دید

۲

با قد تو بلبل سخن سرو همی گفت

آن دید گل سوری و در سرو روان دید

۳

بیچاره دلم در شکن زلف تو خون شد

آری، چه کند، مصلحت وقت در آن دید

۴

جان از شکر وصل تو بی بهره نمانده ست

زیرا که در آن خوردن زهری به گمان دید

۵

ما را به دهانت نرسد دست، خوش آنکس

کز چاشنی لعل تو دستی به دهان دید

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۱۷۹

نظرات