
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۸۰
۱
عشق آمد و دل ز دست ما برد
تدبیر ز عقل مبتلا برد
۲
عیش و طرب و قرار و تمکین
یک یک ز دلم جدا جدا برد
۳
هر دل که به سینه کسی دید
یا در کف غم سپرد و یا برد
۴
یار آمد و ساخت خانه در دل
شاه آمد و خانه گدا برد
۵
ما را که ز غم خیال گشتیم
باد سر زلف او ز جا برد
۶
سیلاب غمش در آمد از شهر
بازار هزار پارسا برد
۷
شب صورت او به خواب دیدم
تا چشم زدم بهم، مرا برد
۸
دل را می برد سیل دیده
اشکم بدوید و خواب را برد
۹
این دیده، من که کور بادا
پیش همه آبروی ما برد
۱۰
مسکین دل بیقرار خسرو
غم هیچ ندانمش کجا برد؟
تصاویر و صوت

نظرات