
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۵۹
۱
باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را
از کجا کردم نگاه آن شکل قلاشانه را
۲
گاه گاه، ای باد، کانجاهات می افتد گذر
ز آشنایان کهن یادی ده آن بیگانه را
۳
هر شب از هر سوی در می آیدم در دل خیال
از کدامین سو نگهدارم من این ویرانه را
۴
شمع گو در جان بگیر و سینه گو ز آتش بسوز
شمع از آنها نیست کو رحمت کند پروانه را
۵
عمر بگذشت و حدیث درد ما آخر نشد
شب به آخر شد کنون کوته کنیم افسانه را
۶
جان ز نظاره خراب و ناز او ز اندازه بیش
ما به بویی مست و ساقی پر دهد پیمانه را
۷
آخر ای دل، وقتی اندر کوی ما کردی گذر؟
این چنین یکبارگی کردی فرامش خانه را
۸
حاجتم نبود که فرمایی به ترک ننگ و نام
زانکه رسوایی نیاموزد کسی دیوانه را
۹
خسروست و سوز دل وز ذوق عالم بیخبر
مرغ آتشخواره کی لذت شناسد دانه را
تصاویر و صوت


نظرات