امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۰۵

۱

برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از چه شد

پیشت نکردم گریه ای، لبهات خندان از چه شد

۲

تیری زدی و ننگری، گیرم که ندهم برون

هم خود بگو کاخر مرا صد رخنه در جان از چه شد

۳

بی من نبودی یک زمان، اکنون نیایی سوی من

کان آشنا بود آنچنان، بیگانه زینسان از چه شد

۴

روشن شد اندر شهر و کو، این سوزش پنهان من

دور است باری شمع دل، پروانه بریان از چه شد

۵

خوابم نه از مهر لبت، بینم پریشان خوابها

بادی ز تو نامد برم، خوابم پریشان از چه شد

۶

از داغ خسرو در جگر خلقی کجا دارد خبر؟

عاشق شناسد کاین چنین بیمار و حیران از چه شد

تصاویر و صوت

نظرات