امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۶۶۴

۱

باز ترک مست من آهنگ بازی می‌کند

کس نکرده‌ست آنکه آن ترک طرازی می‌کند

۲

زلف او را سر به سر عالم به مویی بسته شد

هندویی را بین کزین سان ترکتازی می‌کند

۳

از خیالش مانده‌ام شرمنده، کاندر چشم من

گه‌گهی می‌آید و مردم‌نوازی می‌کند

۴

جز اشارت نیست سوی لعل تو ما را ز دور

همچو انگشتی که بر حلوا درازی می‌کند

۵

هرچه اندر روی تو دزدیده می‌دارد نظر

مردم چشمم به خون خویش بازی می‌کند

۶

می‌رود در خون هر سرگشته‌ای دامن‌کشان

پس به آب چشم من دامن نمازی می‌کند

۷

می‌پرد چون کافران بر جان خسرو تاختن

از برای رغم نام خویش غازی می‌کند

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۴۲

نظرات