
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۶۹۳
۱
برهم بماند دیده، کس ازان سوار نامد
خبری ز خود ندام که خبر زیار نامد
۲
چه کنم، اگر چو نرگس نکنم سفید دیده
که ز شاخ آرزویم به جز انتظار نامد
۳
منم و نوای ناله، شب هجر و رقص گریه
چه کنم سرود شادی که دل فگار نامد
۴
به نهال صبر عمری ز دو دیده آب دادم
تو ز بخت شور من بین که کهی به بار نامد
۵
به چه بندم این دو دیده که دو رخنه بلا شد
ز ره تو با صبا هم قدری غبار نامد
۶
به جفا مگو دلم را که کجا رسیدی اینجا؟
به کمند برد زلفت که به اختیار نامد
۷
دل خلق پاره پاره نگری ز نالش من
که به جز جراحت دل ز فغان زار نامد
۸
بشکست قلب ما را صف کافران غمزه
حشم خرد روان شد که به هیچ کار نامد
۹
به دلم نشسته پیکان، مزن، ای حکیم، طعنه
که ترا به پای نازک خله ای ز خار نامد
۱۰
نه که بیهده ست خسرو، دل رفته باز جستن
که ز رفتگان آن کو یکی از هزار نامد
نظرات