امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۰۶

۱

بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید

انگبین در لب شیرینش لبالب نگرید

۲

چشم بسته مگشایید مگر بر رویش

آن زمان کش مه نو در ته غبغب نگرید

۳

پیش محراب دو ابروش که طاق است به حسن

عالمی دست برآورده به یارب نگرید

۴

چون بدیدید رخش زیر زنخدان ببینید

در ته پاره مقنع چه غبغب نگرید

۵

چشمش از هر مژه ای ساخته مشکین قلمی

می دهد فتوی خون همه، مذهب نگرید

۶

زلف بر مه زده در خانه دل آمد پیش

نشد از دل، اثر ماه به عقرب نگرید

۷

گاه انگیزش اشهب ز غبار زلفش

همه آفاق پر از عنبر اشهب نگرید

۸

تا شکافی نهد از موی به پای مرکب

سر آن جعد کشان تا سم مرکب نگرید

۹

اوست نوروز من و چون فتدش جعد به پای

راست با روز برابر شدن شب نگرید

۱۰

در گلستان لطافت چو گل نوخیزش

تنک اندام و تنک پوش و تنک لب نگرید

۱۱

بنده خسرو را در وصف جمالش هر روز

نو به نو دفتر و دیوان مرتب نگرید

تصاویر و صوت

نظرات