
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۰۹
۱
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد
غم گدا که بود، زیر پا کرا باشد؟
۲
منم به سوز و گدازش، به یاد سیم برت
چو مفلسی که هوسناک کیمیا باشد
۳
یگانه با تو چنانم که در جدایی تو
چو یک تنم که ازو نیمه جدا باشد
۴
تو پادشاه بتانی و خاطرم اینست
که شغل روسیهی بر درت مرا باشد
۵
شوم فدای جمالی که گر هزاران سال
کنم نظاره، هنوز آرزو به جا باشد
۶
بلا و فتنه از ان نخل باد، یارب، دور
که برگ و فتنه او میوه بلا باشد
۷
ندانم این دل آواره را که فتوی داد
که بت پرستی در عاشقی روا باشد
۸
فغان ز باد که بوی تو بهر کشتن خلق
همی برد که چو من بیدلی کجا باشد؟
۹
مخواه عاقبت، ای پندگوی، خسرو را
چو عاشق است، رها کن که مبتلا باشد
نظرات
محمد طهماسبی دهنو(هانا دایی)