کوهی

کوهی

شمارهٔ ۱۶۲

۱

باشد ز سرو قد تو خرم های باغ

در گلستان ز روز تو برگ و نوای باغ

۲

چون خاک آستان تو فردوس جنت است

بخشد نسیم از سر کویت عطای باغ

۳

تا داد غنچه زر بصبا و گره گشاد

قمری و عندلیب چمن شد گدای باغ

۴

از وصل خویش تا گل صد برگ جانبداد

آمد بگوش جمله مرغان صلای باغ

۵

باغ دل است گلشن مستان صبحدم

باشد ز جام باده صافی صفای باغ

۶

کوهی اگر چه از چمن و باغ فارغ است

گفت این غزل چو بلبل دستان سرای باغ

تصاویر و صوت

نظرات