
کوهی
شمارهٔ ۴۴
۱
موج دریا نیست دریا عین ما است
همچو خورشیدیکه عین ذره ها است
۲
دیده دل درگشا و درنگر
در دل هر قطره صد بحر از هوا است
۳
کل یوم هو فی شانش کلام
گاه سلطان است و گه رند و گداست
۴
ماه رویش روشنی عالم است
چشم جانرا خاک پایش توتیا است
۵
بحر وحدت را نمی باشد گران
نه فلک با هر دو عالم موج ها است
۶
کل شیئی هالک الا وجهه
جمله عالم فانی و باقی خدا است
۷
همچو کوهی باش خرمن سوخته
هر دو کون از عشق آن درکهرباست
تصاویر و صوت

نظرات