
شمس مغربی
شمارهٔ ۱۰۹
۱
نقشی به بست دلبر من بر مثال خویش
آراستش بزیور حسن و جمال خویش
۲
آورد در وجود برای سجود خود
آن نقش که داشت بتم در خیال خویش
۳
آئینه بساخت ز مجموع کاینات
در وی بدید حسن جمال و جلال خویش
۴
یک دفتر از مکارم اخلاق جمع کرد
مجموعه بساخت ز حسن خصال خویش
۵
کس در جهان نداشت از احوال او خبر
آگاه کرو جمله جهانرا ز حال خویش
۶
طوطی مثال خویش چو بیند در آینه
آید هر آینه بسخن با مثال خویش
۷
پرسید یک سخن چو کسی غیر او نبود
هم خویشتن بگفت جواب سوال خویش
۸
با مغربی حکایت خود سربسر بگفت
در مغربی چو دید مجال مقال خویش
تصاویر و صوت


نظرات