شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۱۱

۱

ای بلبل جان چونی اندر قفس تن‌ها

تا چند درین تنها مانی تو تن تنها

۲

ای بلبل خوش‌الحان زان گلشن و زان بستان

چون بود که افتادی ناگاه به کلجن‌ها

۳

گویی که فراموشت گردیده درین گلخن

آن روضه و آن گلشن و آن سنبل و سوسن‌ها

۴

بشکن قفس تن را پس تنتن‌تن‌گویان

از مرتبه گلخن بخرام به گلشن‌ها

۵

مرغان هم‌آوازت مجموع ازین گلخن

پرنده به گلشن شد بگرفته نشیمن‌ها

۶

در پیش دام و دد معوا نتوان کردن

زین جای مخوف ای جان رو جانب مامن‌ها

۷

ای طایر افلاکی در دام تن خاکی

از بهر دو سه دانه وامانده خرمن‌ها

۸

باری چو نمی‌یاری بیرون شدن از قالب

بر منظره‌اش بنشین بگشاده روزن‌ها

۹

ای مغربی مسکین اینجا چه شوی ساکن

کآنجاست برای تو پرداخته مشکن‌ها

تصاویر و صوت

نظرات