شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۱۱۶

۱

اگرچه پادشه عالمم گدای توام

تو از برای منی و من از برای توام

۲

جهان که بنده از بندگان حضرت تست

از آن فدای من آمد که من فدای توام

۳

جهان بذات و صفت دم بدم غذای من است

که مت بذات و صفت دم بدم غذای توام

۴

همیشه ذات تو مخفی و مرتدیست بمن

برای آنکه حجاب تو و ورای توام

۵

دوای معلمم و اسم جامع اعظم

از آدم از عظمت بلکه کبریای توام

۶

بروز عرض تو عالم بسوی من نکرد

میان عرصه که هم چیز و هم لوای توام

۷

لقای خویش اگر آرزو کند دیدن

مرا ببین بحقیقت که من لقای توام

۸

نظر بجانب من کن که روی خود بینی

از آنکه آینه روی جانفزای توام

۹

مرا نگر که بمن ظاهر است جمله جهان

چرا که مظهر جام جهان نمای توام

۱۰

تو بی وساطت من ره بحق کجا یابی

مدار دست ز من زانکه رهنمای توام

۱۱

بگوش هوش جهان دوش مغربی میگفت

مرا شناس که من مظهر خدای توام

تصاویر و صوت

دیوان محمدشیرین مغربی (متن انتقادی با مقدمه، حواشی و فهرست اصطلاحات عرفانی) به تصحیح و اهتمام دکتر لئونارد لوئیزان - محمد شیرین مغربی - تصویر ۳۳۶

نظرات