شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۱۴۲

۱

دلی دارم که باشد جای جانان

مدام از دل بود ماوای جانان

۲

دلی دارم چو آینه که دائم

در او بینم رخ زیبای جانان

۳

سویدائیست آندل را که دائم

نباشد خالی از سودای جانان

۴

دلم را نیست پروای دل و جان

که ناپرواست از پروای جانان

۵

درونی دارم از غوغای عالم

شده خالی پر از غوغای جانان

۶

بسان کشتی اندر انقلاب است

مدام از جنبش دریای جانان

۷

دماغ جان همی دارد معطر

نسیم زلف مشک آسای جانان

۸

روان مغربی پر شور دارد

لب شیرین شکر خای جانان

تصاویر و صوت

نظرات