شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۱۴۳

۱

گنج های بینهایت یافتم در کنج جان

کنج جان را بین که چون شد کان گنج بیکران

۲

جان من از عالم نام و نشان آمد برون

بی نشان شد تا درآمد در جهان بی کران

۳

تا کی آمد در حزاب آباد دل کنجی بدید

تا خراب آباد دل شد سربسر معموراران

۴

چونکه شهرستان دل معمور شد در هر نفس

کاروان ها گردد از حق سوی شهرستان روان

۵

دل نبرده هیچ رنجی برسر گنجی رسید

آمدش تا که بدست از غیب کنجی بیکران

۶

در شب تاریک در زمین دل فرود آمد ز چرخ

تا زمین را بگذرانید از هزاران آسمان

۷

تا تجلی کرد مهر مشرقی در مغربی

مغربی را جمله ذرات عالم شد نهان

تصاویر و صوت

دیوان شمس مغربی به سعی و اهتمام سید محمد میرکمالی خونساری - سید محمد میرکمالی خونساری - تصویر ۸۰
دیوان محمدشیرین مغربی (متن انتقادی با مقدمه، حواشی و فهرست اصطلاحات عرفانی) به تصحیح و اهتمام دکتر لئونارد لوئیزان - محمد شیرین مغربی - تصویر ۳۴۳

نظرات