
شمس مغربی
شمارهٔ ۱۴۸
۱
پیش و قد ریش از سر و گلستان دم مزن
در تماشای بهار و باغ و بستان دم مزن
۲
چون دل دیوانه در زنجیر زلف دلبر است
حلقه زنجیر آن مجنون بجنبان دم مزن
۳
ایدل سرگشته و حیران بدان زلف و رخش
همچنان میباش سر گردان و حیران دم مزن
۴
با لب میگون و روی خوب و زلف دلکشش
از شراب و شاهد و شمع و شبستان دم مزن
۵
جان ندارد قیمتی بسیار از جان وا مگو
گرچه جان درباختی در راه جانان دم مزن
۶
کفر و ایمانرا به پیش زلف و رویش کن رها
پیش زلف و روی او از کفر و ایمان دم مزن
۷
چونکه با او می نیازی بودن از وصلش مگو
چونکه بی او هم نمیبازی ز هجران دم مزن
۸
وصف کفر زلف او در پیش روی او مگو
هیچ از آن کافر به پیش این مسلمان دم مزن
۹
روی خوبان چونکه حسن روی اورا مظهر است
پیش حسن روی او از روی خوبان دم مزن
تصاویر و صوت


نظرات