شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۱۵۰

۱

گفتمش خواهم که بینم مر ترا ای نازنین

گفت اگر خواهی مرا بینی برو خود را ببین

۲

گفتمش با تو نشستن آرزو دارد دلم

گفت اگر این آرزو باشد ترا با خود نشین

۳

گفتمش بی پرده با تو گر سخن گویم رواست

گفت در پرده نشاید گفت باما بیش از این

۴

گفتمش از کفر و دین اندیشه دارم گفت رو

در جهان باید زدن اندیشه را از کفر و دین

۵

گفتمش گفتی که آدم جمع کل عالم است

گفت آدم عالم است و جمع رب العالمین

۶

گفتمش کان نقش گوئی در مثال نقش نیست

گفت ظاهر شد ز نقش خویشتن نقش آفرین

۷

گفتمش با تو حدیثی گفت خواهم بی‌گمان

گفت هر‌چه بیگمان گوئی بود بی‌شک یقین

۸

گفتمش من هم توام هم جمله تو خندید گفت

بر تو و بر دیدنت بادا هزاران آفرین

۹

گفتمش گر آفتا مشرقی جویم نشان

گفت از وی سایه باقی است ابر روی زمین

تصاویر و صوت

دیوان محمدشیرین مغربی (متن انتقادی با مقدمه، حواشی و فهرست اصطلاحات عرفانی) به تصحیح و اهتمام دکتر لئونارد لوئیزان - محمد شیرین مغربی - تصویر ۳۵۱
دیوان کامل شمس مغربی شامل غزلیات، ترجیعات، رباعیات، فهلویات به انضمام رساله جام جهان نما، مقدمه و شرح احوال و بیان افکار او به اهتمام دکتر ابوطالب میرعابدینی - . - تصویر ۱۹۳

نظرات