شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۱۵۴

۱

صفت و شکل و دهانش بزبان هیچ مگو

بیقینش چو بدیدی بگمان هیچ مگو

۲

گر مرا هیچ از آن ذوق دهان حاصل شد

بر پی ذوق از آن ذوق دهان هیچ مگو

۳

از میان خوش بکنار آی و بگیرش بکنار

چو گرفتی بکنارش ز میان هیچ مگو

۴

تو که بی نام و نشان هیچ نگشتی در وی

بکسی دیگر ازو نام و نشان هیچ مگو

۵

یار هر لحظه بشکلی دگر آید بیرون

تو بهر شکل که بینیش روان هیچ مگو

۶

حرفهایی که بر اوراق جهان مستورند

هست آنجمله خط دوست بخوان هیچ مگو

۷

آنکه در کسوت هر پیر و جوانست نهان

چون عیان گشت پرریروی جوان هیچ مگو

۸

چون ترا خازن اسرار نهانی کردند

سر نگهدار ز اسرار نهان هیچ مگو

۹

مغربی آنچه توان گفت بهر کس میگوی

وآنچه گفتن نتوان بهمه کس هیچ مگو

تصاویر و صوت

دیوان محمدشیرین مغربی (متن انتقادی با مقدمه، حواشی و فهرست اصطلاحات عرفانی) به تصحیح و اهتمام دکتر لئونارد لوئیزان - محمد شیرین مغربی - تصویر ۳۷۶

نظرات