
شمس مغربی
شمارهٔ ۱۵۵
۱
عشق من حسن ترا درخور اگر هست بگو
چون منت در دو جهان مظهر اگر هست بگو
۲
منظری نیست ترا بِه زدل و دیده من
زین دل و دیده نظر بهتر اگر هست بگو
۳
غیر سودای تو اندر دل ما چیزی نیست
غیر سودای توام در سر اگر هست بگو
۴
زیور حسن تو دایم نظر عشاق است
حسن را بهتر ازین زیور اگر هست بگو
۵
بهتر از عشق من و حسن تو در عالم نیست
زین دو در جمله جهان بهتر اگر هست بگو
۶
لشکر حسن تو غارتگر جان و دل ماست
بجز از لشکر او لشکر اگر هست بگو
۷
کشور دل بتو دادم که توئی حاکم او
حاکمی جز تو در این کشور اگر هست بگو
۸
غیر تو در دوجهان نیست دگر هیچ کسی
غیر تو در دوجهان، دیگر اگر هست بگو
۹
مغربی پرتو خورشید تو عالم بگرفت
آفتابی چو تو در خاور اگر هست بگو
تصاویر و صوت


نظرات