شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۱۸۲

۱

چه باشد اگر زانکه تو گاه گاهی

کنی سوی افتادگانت نگاهی

۲

چه خوش باشد ار زانکه چون من گدا را

نگاهی کند همچو تو پادشاهی

۳

دلم را ربوده است هندوی زلفت

بجز ترک چشمت ندارم پناهی

۴

کشیده است بر خِطّهٔ رومِ رویت

ز هند و حبش شاه‌ِ خَطَّت سپاهی

۵

مدام است مایل به خال تو زلفت

سیاهی نخواهد به غیر از سیاهی

۶

هلالی و ابری ز رخسار و ابرو

تو پیوسته داری به هر سال و ماهی

۷

نگاهی به روی تو کردم نهانی

جز‌ اینم نبوده‌ست دیگر گناهی

۸

بود مغربی را ز اندوه هجران

غمی همچو کوهی تنی همچو کاهی

تصاویر و صوت

نظرات