
شمس مغربی
شمارهٔ ۳۶
۱
چون رُخَت را هر زمان حُسن و جمالی دیگر است
لاجَرَم هردم مرا با تو وصالی دیگر است
۲
اینکه هر ساعت جمالی مینماید روی تو
پیشِ اربابِ کمالات، این کمالی دیگر است
۳
بر بَیاضِ روی دلبر از بَیاضِ دلبری
از سواد و خطّ و خالت، خطّ و خالی دیگر است
۴
با وجود آنکه حُسنِ او بُرون است از جهان
در دماغِ هر کسی از دو خیالی دیگر است
۵
گرچه عالم سر به سر نقش و مثال روی اوست
لیک او را هر زمان در دل مثالی دیگر است
۶
سوی او هرگز به پّرِ بال خود نتوان پرید
هم به بال او توان، کان پرّ و بالی دیگر است
۷
هیچکس هرگز ز حالی نیست خالی در جهان
لیک این حالی که ما را هست حالی دیگر است
۸
گوش و دل نشنوده نتوان شنیدن این قال
زآن که هر سَمْعی سر او از مقالی دیگر است
۹
مغربی را در نظر پیوسته زآن ابروی و روی
هر طرف به روی و هر جانب هلالی دیگر است
تصاویر و صوت

نظرات
Sahv
رضا از کرمان