شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۷

۱

به‌دست خویش چهل صبح بامداد الست

ندید تخم گلی تا نکشت در گل ما

۲

چه ماه بود که از آسمان فرود آمد

نشست خوش متمکن به برج منزل ما

۳

ملک که بود که افتاد در چه بابل

چه سحرهاست در این قعر چاه بابل ما

۴

چه موج‌ها که پیاپی همی‌رسد هر دم

ز جوش و جنبش دریای او به ساحل ما

۵

هزار نقش به یک لحظه می‌پذیرد دل

ببین چه نقش‌پذیر است قلب قابل ما

۶

به هر گره که وی از زلف خویش بگشاید

از او گشاده شود صد مشکل ما

۷

اگر ز حضرت ما آرزوی مقبولی‌ست

بیا ز هندوی او شو که هست مقبل ما

۸

چو مغربی نظر از عین کائنات بدوز

اگر کمال طلب می‌کنی ز کامل ما

تصاویر و صوت

نظرات