
شمس مغربی
شمارهٔ ۸۵
۱
رخ زیبای تو را آینه ای میباید
که رخت را بتو زانسان که توئی بنماید
۲
چون نظری بر رخ زیبای تو می اندازم
حسن مجموعه تو در نظرم می آید
۳
نیست مشاطه رویت بجز از دیده ما
حسن رخسار ترا دیده همی آراید
۴
دیده از دیدن خوبان جهان بر بندد
هر که بر روی تو یک لحظه بگشاید
۵
گوئیا حسن تو هر لحظه فزون می گردد
تا مرا از من و از هر دو جهان برباید
۶
نیست دیدار تو را دیده ناشایسته
بهر دیدار توام دیده ی تو بنماید
۷
مغربی تا شب هستی تو باقی باشد
نور خورشید من از مشرق جان برباید
تصاویر و صوت


نظرات