
ملا مسیح
بخش ۱۸ - رخصت شدن بسوامتر زاهد از راجه جسرت و بردن رام را همراه خود
۱
چو بسوامتر رخصت شد ز جسرت
گرفته رام و لچمن را به صحبت
۲
به عزم مالوه بس راه پیمود
که آنجاها عبادت گاه او بود
۳
چو ره پیموده شد هفتاد فرسنگ
رسیدند از اود بر معبد گنگ
۴
همی رفتی چو عمر نازنین رام
چو خور نگرفته یکجا یکدم آرام
۵
ز رفتن یک نفس چون باد بنشست
به کشتی بر نشست و بادبان بست
۶
چو تخت جم روان شد کشتی از باد
گذشت از آب آسان تر چو اوتاد
۷
بر آمد آفتابی از هلالی
نمود آفاق را فرخنده فالی
۸
به زاهد گفت رام ای خضر ثانی
که جان بخشی به آب زندگانی
۹
شنیدم اصل گنگ از آسمان است
چنین تعظیم و تکریمش از آنست
۱۰
خدا را! رنجه کن یک دم زبان را
بدل روشن ترک ساز این بیان را
نظرات