مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

شمارهٔ ۲۱۶ - تفاخر به دانش و گوهر خویش

۱

هر آن جواهر کز روزگار بستانم

چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم

۲

به دست چپ بدهم آن گهر که در یک سال

بهای صد گهر از دست راست بستانم

۳

چو تیر هر جا ناخوانده گر همی نروم

چرا که دایم سر کوفته چو پیکانم

۴

بدان جهت همه کس را چو خویشتن خواهم

که من به دست و دل و تیغ گوهر افشانم

۵

سخن نتیجه جانست جان چرا کاهم

گمان مبر که چو پروانه دشمن جانم

۶

اگر جهان خرد خوانیم رواست که من

هم آخشیجم و هم مرکزم هم ارکانم

۷

بلی به فرمان گویم اگر هجا گویم

از آنکه قول خداوند را به فرمانم

۸

بخوان ز قرآن بر از یحب و ما یظلم

بدان طریق روم زانکه اهل قرآنم

۹

کسی که خانه و خوانش ندیده ام هرگز

به مدح او سخن چرب و خوش چرا رانم

۱۰

به گاه خدمت بر دستها چو بوسه دهم

چنان بگریم گویی که ابر نیسانم

۱۱

چهار گوهر و هفت اخر و دوازده برج

هر آنچه بینی من صد هزار چندانم

۱۲

من از دوازده و هفت و چار بگذشتم

چه گر به صورت با خلق عصر یکسانم

۱۳

علوم عالم دانم ولیکن اندر عصر

اگر دو مردم دانم بدان که نادانم

۱۴

خرد پشیمان نبود ز مدح گفتن من

ز مدح گفتن این مهتران پشیمانم

۱۵

سزد که فخر کند روزگار بر سخنم

از آنکه در سخن از نادران گیهانم

۱۶

خدای داند کز شعر نام جویم و بس

وگرنه جز به شهادت زبان نگردانم

۱۷

بگفتم این وز من سر به سر سماع کنند

درست و راست که مسعود سعد سلمانم

تصاویر و صوت

دیوان اشعار مسعود سعد به تصحیح و اهتمام دکتر مهدی نوریان - ج ۱ - مسعود سعد سلمان - تصویر ۵۳۰
دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۴۳۱
دیوان مسعود سعد سلمان با مقدمهٔ رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۳۰۶
دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی تاریخ چاپ ۱۳۶۲ شمسی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۴۳۲

نظرات