
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۱۲
۱
ای می لعل راحت جان باش
طبع آزاده را به فرمان باش
۲
روزگار بخست مرهم شو
دردمندم ز چرخ درمان باش
۳
بی تو بیجان تنی است جام بلور
تن پاکیزه جام را جان باش
۴
دلم از قحط مهر خشک شده است
بر دلم سودمند باران باش
۵
گر تو زندان کشیده ای چون من
مر مرا یار بند و زندان باش
۶
اختر شب شد آشکار به تو
کس نگوید تو را که پنهان باش
۷
نامه ای می نویسم از شادی
بر سر آن نبشته عنوان باش
۸
بچه آفتاب تابانی
نایب آفتاب تابان باش
۹
شمع اگر نیست تو چون روشن شمع
پیش مسعود سعد سلمان باش
تصاویر و صوت




نظرات
امیر اصغری