
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۱۲۷ - توسل
۱
ای به تو برپای شهریاری
وی به تو بر جای پادشایی
۲
این ز پی کدیه می نگویم
نیست مرا عادت گدایی
۳
جان و دل اندر ثنات بستم
تا فرجم را دری گشایی
۴
زآنکه تو در هر چه رای کردی
با فلک سخت سر برآیی
۵
خوب خصالی گزیده فعلی
میمون لفظی خجسته رایی
۶
جاه تو آرد همی بلندی
کار تو دارد همی روایی
۷
جان روان را همی بکوشم
تا دهدم روز روشنایی
۸
بندگی خویش کرد باید
زانکه نکردست کس خدایی
۹
خلق جهان را فرا نمایم
گر تو عنایت فرا نمایی
۱۰
ارجو تا آسمان بپاید
روشن و عالی چو او بپایی
تصاویر و صوت



نظرات
Saeed Sayin