
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۳۰ - افراط و تفریط روزگار
۱
نرسد دست من به چرخ بلند
ورنه بگشادمیش بند از بند
۲
قسمتی کرد سخت ناهموار
بیش و کم در میان خلق افکند
۳
این نیابد همی به رنج پلاس
و آن نپوشد همی ز ناز پرند
۴
آنکه بسیار یافت ناخشنود
وآنکه اندک ربود ناخرسند
۵
خیز مسعود سعد رنجه مباش
هر چه یزدان دهد بر او بپسند
۶
گر جفا بینی از فلک مگری
ور وفا یابی از زمانه مخند
۷
کاین زمانه نشد کسی را دوست
دهر کس را نگشت خویشاوند
تصاویر و صوت



نظرات