
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۷۷ - مرثیت
۱
خون همی بارم از دو دیده سرد
بر وفات محمد خراش
۲
رازها داشتم نهان چون جان
که خرد گفته بود در دل باش
۳
چون مرا خون دیده جوش گرفت
کرد راز نهفته را همه فاش
۴
از لطافت بهار عشرت بود
زین قبل بیشتر نبود بقاش
تصاویر و صوت




نظرات