
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۳ - توصیف اسب
۱
مرکبش فعل برق و صرصر پای
وهم گردد سبک چو خاست ز جای
۲
سنگ در زیر سم او گرداست
رخش خیز است و دلدل آورد است
۳
در نوردد زمین همی بتگی
اینت محکم پیی و سخت رگی
۴
باز چون نعره بر سوار زند
خاک در چشم روزگار کند
۵
شه به تیرش چون برانگیزد
از که و دشت لرزه برخیزد
۶
آن خداوند کونبست کمر
لحظه ای جز به بندگی پدر
تصاویر و صوت



نظرات