
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۲۷۳
۱
لرزان ز بلا چو برگ داند یارم
وآنگاه همی به برگ خواند کارم
۲
اشگی که همه تگرگ راند بارم
عمری که همی به مرگ ماند دارم
تصاویر و صوت



نظرات