
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۳۸ - صفت دلبر صیاد بود
۱
تو را ای چو آهو به چشم و به تگ
سگانند در تگ چو مرغی به پر
۲
چرا با تو سازند کاهو و سگ
نسازند پیوسته با یکدیگر
۳
مهی تو که هرگز نترسی ز شب
گلی تو که تازه شوی از مطر
۴
چو نیلوفر انس تو با حوض آب
چو لاله همی جای تو در خضر
۵
چرا هر شبی ای دلارام یار
چرا هر زمان ای نگارین پسر
۶
به دشتی دگر بینمت خوابگاه
ز حوضی دگر بینمت آبخور
تصاویر و صوت





نظرات