
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۴۴ - صفت یار درودگر گفته است
۱
نزار و تافته گشتم بسان ساروی تو
مکن بترس ز ایزد ز عاقبت بندیش
۲
چو مته تو شدم در غم تو سرگردان
بسان چوب تو از اسکنه شدم دلریش
۳
همیشه هجران جویی بسان اره خود
به سوی خویش تراشی همه چو تیشه خویش
تصاویر و صوت



نظرات