میلی

میلی

شمارهٔ ۲۲۲

۱

هلاک جان خود زان غمزه خونخوار فهمیدم

به جانم کار دارد، از هوای کار فهمیدم

۲

خراب مجلس دوشم، که از اغیار در مستی

شکایت گونه‌ای کردی که صد آزار فهمیدم

۳

گمان وعده دیدار او با کس نمی‌بردم

ز تاب انتظار آوردن اغیار فهمیدم

۴

چنان امیدواری پشتگرمم داشت در بزمش

که صد عذر صریحم گفت و من دشوار فهمیدم

۵

نگاهی کردی و انداختی در بیم و امیدم

چه بود این حرف کز وی مدعا بسیار فهمیدم

۶

ز بدخویی چه کردی با دل آزرده میلی

که امشب داشت آزاری که بی‌اظهار فهمیدم

تصاویر و صوت

نظرات