
میلی
شمارهٔ ۲۷۵
۱
خوش آنکه بیخودم از نشاهٔ نیاز کنی
گهی کرشمه، گهی عشوه، گاه ناز کنی
۲
بسی ز خواری خویش اعتبارم برگیرم
که پیش من چو رسی، از من احتراز کنی
۳
عتاب او ز پیامم ازان بود قاصد
کز اشتیاق وصالش سخن دراز کنی
۴
برون میا دو سه روزی ز خانه، گر خواهی
میان بوالهوس و عاشق امتیاز کنی
۵
چنان ستم شده کارت، که رحم بر سر مهر
گر آردت، نتوانی که خوی باز کنی
۶
گذشت میلی ازان کاعتماد مهر و وفا
بر آن ستیزهگر بوالهوسنواز کنی
نظرات