
میلی
شمارهٔ ۴۷
۱
شرمندهام که روی دلی چون نمود و رفت
صد سرزنیش ز ناکسی من شنود و رفت
۲
بهر فریب ساده دلان، مست ناز من
از بزم غیر آمد و خود را نمود و رفت
۳
شد قحط آرزو به دل زود قانعم
با آنکه دیر آمد و یک دم نبود و رفت
۴
تا بار دیگرش نتواند فریب داد
او را گذاشت غیر که برخاست زود و رفت
۵
میلی خیال یار به دل ناگهان گذشت
بازم به دل محبّت دیگر فزود و رفت
نظرات