
میرداماد
شمارهٔ ۲۴
۱
شکر خجل از خنده پنهان توباشد
دستور بلا عامل دیوان تو باشد
۲
خونها همه از خنجر مژگان تو ریزد
دلها همه در زلف پریشان تو باشد
۳
جان بسکه سپردند به پیکان تو عشاق
آب خضر امروز ز پیکان تو باشد
۴
میدان به یکی جلوه بیارای که خورشید
چوگان زده گوی گریبان تو باشد
۵
چوگان سر زلف به بازیگری آور
تاگوی فلک در خم چوگان تو باشد
۶
ای روی تو و زلف تو چون روز و شب عید
جانهای عزیزان همه قربان تو باشد
۷
در باغ دل اشراق حریفان غذی روح
در زمزمه بلبل الحان تو باشد
تصاویر و صوت

نظرات