
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۴۳
۱
کسی هم بوده کز شوخی بزور یک نظر کردن
تواند صد هزاران خانه را زیر و زبر کردن
۲
کسی هم بوده کز مردم اگر عالم شود خالی
تواند در دل جن و ملک مهرش اثر کردن
۳
کسی هم بوده از دلها اگر نبود اثر پیدا
تواند تیر عشقش از دل خارا گذر کردن
۴
کسی هم بوده کز عشاق چون یک زنده نگذارد
تواند مردهٔ افسرده را خون در جگر کردن
۵
کسی هم بوده کز شهری چو گیرد باج در خوبی
به تنهائی تواند کار صد بیدادگر کردن
۶
کسی هم بوده کز عاشق زبانیها به یک ایما
تواند مهر لیلی از دل مجنون بدر کردن
۷
کسی هم بوده کز شوق وصالش کوه کن آسان
تواند دست با هجران شیرین در کمر کردن
۸
کسی هم بوده کز حسنش ترنج از دست نشناسان
توانند از جمال یوسفی قطع نظر کردن
۹
کسی هم بوده زین سان محتشم کز شوکت خوبی
تواند خسروان را چون گدایان دربدر کردن
نظرات