
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۶۱
۱
تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد
ناچار ترک او دل بیاختیار داد
۲
تا او قرار داد که نبود جدا ز غیر
غیرت میان ما به جدائی قرار داد
۳
من خود خراب از می حرمان شدم رقیب
داد طرب به مجلس آن میگسار داد
۴
من بار راه هجر کشیدم جهان
او غیر را به بارگه وصل بار داد
۵
من کلفت خمار کشیدم بناخوشی
او غیر را ز وصل می خوش گوار داد
۶
آن پر خلاف وعده مرا بهر قتل نیز
صد انتظار داد ازین انتظار داد
۷
گو محتشم به خواب عدم رو که دیگری
پاس درش بدیدهٔ شب زندهدار داد
تصاویر و صوت

نظرات