محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۲۷۷

۱

به مرگ کوه کن کَز وِی المها یاد می‌آید

هنوز از کوه تا دم میزنی فریاد می‌آید

۲

همانا در کمال عشق نقصی بود مجنون را

که نامش بر زبانها کمتر از فرهاد می‌آید

۳

بد من گر به گوشت خوش نمی‌آید چه سراست این

که بد گوی من از کوی تو دایم شاد می‌آید

۴

چه بیداد است این بنشین و رسوائی مکن کز تو

اگر بیداد می‌آید ز من هم داد می‌آید

۵

ازین به فکر کارم کن که در دامت من آن صیدم

که خود را می‌کنم آزاد تا صیاد می‌آید

۶

سزای هرچه دی در بزم کردم امشبم دادی

تو را چون یک یک از حالات مستی یاد می‌آید

۷

به منع مدعی زین بزم بی حاصل زبان مگشا

که این کار از زبان خنجر جلاد می‌آید

۸

سگش صد دست و پا زد تا به آنکو برد با خویشم

خوش آن یاری که از وی این قدر امداد می‌آید

۹

چو بیداد آید از وی محتشم دل را بشارت ده

که خوبان را به دل رحمی پس از بیداد می‌آید

تصاویر و صوت

دیوان مولانا محتشم کاشانی (شامل رساله جلالیه، نقل عشاق، قصاید، غزلیات، مناقب، مراثی، قطعات، رباعیات، مثنویات) به کوشش مهرعلی گرگانی - محتشم کاشانی - تصویر ۳۹۵
هفت دیوان محتشم کاشانی ـ ج ۲ (شامل دیوان های شبابیه، صبائیه، جلالیه، نقل عشاق، ضروریات و معمیات) به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی صدری - علی بن احمد محتشم کاشانی - تصویر ۱۶۰

نظرات