
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۳۶
۱
صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش
به زان که ببینم به طفیل دگرانش
۲
میکرد شبی نسبت خود شمع به خوبان
چون خواست که نام تو برد سوخت زبانش
۳
دل داشت یقین نیستی آن دهن اما
از خنده بسیار گرفتی به گمانش
۴
خوبان بشتابید به دل جوئی عاشق
زان پیش که جوئید و نیابید نشانش
۵
در چشم تو صد شیوه عیانست ز مستی
صد شیوه دیگر که محال است بیانش
۶
میکرد دل انکار وجود دهنت را
از خنده بسیار فکندی به گمانش
۷
پیوند گسل نیست دل محتشم از تو
گر بگسلد از تاب جفا رشتهٔ جانش
تصاویر و صوت

نظرات