
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۸۸
۱
ای دهانت را موکل خضر خط بر سلسبیل
رشحهای بر دوزخ آسایان هجران کن سبیل
۲
گر به جای آتش نمرود بودی یک شرار
ز آتش هجران خلل میکرد در کار خلیل
۳
آب رود نیل را از دست ناید رفع آن
عشق یوسف بر زلیخا چون کشید انگشت نیل
۴
کام بخشی عالمی را لیک غیر از عاشقان
حاتم وقتی ولی نسبت به خیل خود بخیل
۵
ای به قتل عاشقان خوشوقت چونوقتست آن
کافتد اندر دشت محشر چشم قاتل بر قتیل
۶
محتشم پرواز مرغ قدرت او گرد او
نیست ممکن گر برو بندند بال جبرئیل
نظرات