
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۳۰
۱
ای نرد حسن باخته با آفتاب و ماه
بر پاکبازی تو زمین و زمان گواه
۲
من کز بتان فریب نخوردم به صد فسون
صد بازی از دو چشم تو خوردم به یک نگاه
۳
در نرد همتم کنی آن لحظه امتحان
کافتد ز عشق کار به ترک سر و کلاه
۴
نقش مراد نرد محبت که وصل توست
خوش بودی ار نشستی از اقبال گاه گاه
۵
دل میرود ز دست بگویند کان حریف
دارد دمی ز بازی ما دست خود نگاه
۶
هرچند عقل بیش حذر کرد بیش خورد
بازی ز مهرهبازی آن نرگس سیاه
۷
دیوم ز ره نبرد و پریچهر کودکی
هر دم به بازی دگرم میبرد ز راه
۸
غالب حریفی از همه رو داده بازیم
در نرد دوستی که مساویست کوه و کاه
۹
تا چند محتشم بود ای شاه محتشم
در حبس ششدر غم هجر تو بیگناه
تصاویر و صوت

نظرات